ناامیدی ، اولین قدمی است که شخص به سوی گور برمیدارد . . .
زندگی در حال بارگیری است ، لطفا صبر کنید !
سرعت خوشبختی بسیار کم است ، تا زندگی ات لود شود عمرت تمام شده . . . !
هر کس جای من بود ، می برید !
اما من هنوز می دوزم ، چشم به امید . . .
سالهاست که در لایه های نابود اینگونه زیستنی می گردم و . . .
می گردم تو را و خودم را . . .
بیگناه گم کرده ام در خویشتنی که هر گز خوش نبود . .
چقدر دلم برای خواستن تنگ می شد !
تا اینکه دریافتم این زندگی نه تویی ، نه من !
ما گم شده ایم ! در نا کجا آباد خود ساخته ای که نشانی ندارد . . .
قلبم یک خط در میان می زند . . . زود نیست !؟
دست هر پیر زنی را گرفتم ، گفته : پیر شی مادر . . .
خدایا نکند در جوانی پیر شدم . . .
دیشب خسته تر از هر روز بودم . . .
کاش میشد گوشه ای می نوشتم : خدایا خیلی خسته ام ، فردا صبح بیدارم نکن !
وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی !
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه !
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته !
از پروژکتورهای روز و شب ، از سکانس های تکراری زمین ، خسته ام !
مدتیست دلم شکسته از همان جای قبلی . . . !
کاش میشد آخر اسمت نقطه گذاشت تا دیگر شروع نشوی . . . !
کاش میشد فریاد بزنم : “ پایان ”
دلم خلی گرفته اســـت . . .
اینجا نمی توان به کسی نزدیک شد . . .
آدم ها از دور دوست داتشتنی ترند !
گذشته که حالم را گرفته است !
آینده که حالی برای رسیدنش ندارم !
و حال هم حالم را به هم میزند
چه زندگی شیرینی ! :(