مرا عهدیست با طلا پوشان
که تا جان در بدن دارم
هواداران تیمش را
چو جان خویشتن دانم
سپاهان تو بدان فاتح لیگ برتری / گرچه مظلوم تری از همه محبوب تری
جز زرد تمام رنگها فانی هست
قهرمان آسیا که ایرانی هست
زرد است تمام این جهان ای گل من
شاید که خدای ما سپاهانی هست . . .
ای شیر طلای شهر شیران / ای معنی عشق ای سپاهان
نصف جهان دیار ما / سپاهان افتخار ما
قرارمون با سپاهان / قهرمانی آسیا
استقلال .پیروزی ، سوراخهای امروزی !
که گفته اصفهان نصف جهان است ؟
جهانی گر بود آن اصفهان است
زنده باد سپاهان . . .
سپاهان نگو بلا بگو – سرور آسیا بگو
دفاع بلند ، هافبک جدی ، فوروارد قوی -
به و به و به
نه پرسپولیس نه استقلال – هیشکی براش رقیب نبود
تنها توی بازی ها – همش میبرد بی ادعا
داور می گفت – سپاهان می خوای کمکت کنم – نه نمی خوام – نه نمی خوام
لنگ و کیسهی پاتختیا – همش می موند میونه جدول
سپاهان می گفت – لنگیه به من سواری میدی – بله که می دم ، بله که میدم
کیسه تو چی سواری میدی – بله که می دم ، بله که میدم
آخر داستان : سپاهان قهرمان شد . . .
طلایی تر از آنیم که بیرنگ بمیریم.
سرخآبی نبودیم که با ننگ بمیریم.
تقصیر نود هست که اینگونه غریبیم
شاید که خدا خواست سپاهانی بمیریم
ای بادمشک ریز ز امواج زنده رود
ازمن به تیم سپاهان رسان درود
عشق یعنی سپاهان قهرمان / عشق یعنی محبوب نصف جهان
آسمان را می نگری ، ز هر گونه تلاطم قرمز خالیست .
در آن انبوه رنگ آبی نشانه ز درخشش خورشید طلاییست
به راستی گویند خدا نیز سپاهانیست
سپاهان تیم مردان دلیر و ره خطیر است / نماد قدرت جان آفرینش در زمین است
میان لیگ برتر ، برتر و همسان شیر است / به وقت بازی اش چون ببر و ببری خشمگین است
میان لیگ ار وارد شوند این زردپوشان / گردانند بازی را چو امواجی خروشان
به رنگ خورشیدهای طلایی گر شدند این زردپوشان / دگر هرگز نبازد این سپاه زردپوشان
دفاعی پاسدار و پاسداری را بیاموزد به دشمن / فدای زرد پوشان میکنم این جان و این تن
الاها قدرتش افزون بگردان بارالاها / گلش بیشتر به رویش گل بگردان خارهارا
من از حیث شعار این شعر را سازش نکردم / به حق حق حقیقت دارد این جریان مبهم
خدا را شاکرم کین بزم را از آن من کرد / مرا در لیگ برتر سرفراز و کشور مثل کرد