همیشه شیرین نباش!
فرهاد گاهی باید طعم دیگری را تجربه کند . . .
از بیستون نیاید صدای تیشه
گویا که فرهاد به خواب “شیرین” رفته باشد . . .
یه زمونه ای شده !
اگه برای عشقت کوه هم بکنی
به پای فرهاد بودنت نمیذاره. . .
میذاره به پای کنه بودنت!!
دل کندن اگر کار آسانی بود . . .
فرهاد به جای بیستون دل میکند!
من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم
نانوا هم جوش شیرین میزند. . .
بیچاره فرهاد!!
تورا چه به فرهاد؟
یک فرهاد بود و یک بیستون عاشقی!
تو همین یک وجب دیوار را بردار. . .
من باورت می کنم
بیستون کنده شدو عشق به جایی نرسید
دیگر از تیشه ی فرهاد بدم می آید!!
از عشق های این روزا…
داستانی به بلندای شنگول و منگول هم نمیتوان نوشت . . .
چه برسد به شیرین و فرهاد!!!
عاشقی را شرط اول ناله و فریاد نیست
تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
عاشقی مقدورهر عیاش نیست
غم کشیدن صنعت نقاش نیست
ای عشق مرا به شط خون خواهی برد / چون قیس به وادی جنون خواهی برد
فرهاد صفت در آرزویی شیرین / دنبال خودت به بیستون خواهی برد . . .
خدایا من چه سازم ، خسته راهی درازم
نه فرهادم که مرد از داغ شیرین ، نه ایوبم که با دنیا بسازم . .